نامه ای که همه چیز را تغییر می داد در یک روز سه شنبه رسید. صبحی عادی در اواسط آوریل، «هارولد فرای» در پشت میز صبحانه نشسته بود. همسرش «مورین» نامه پستی را در اختیار او گذاشت. هارولد با نگاهی به پاکت متوجه شد که این پاکت از «بریک اپان تویید» فرستاده شده است. هارولد در شهر ساحلی «بریک» کسی را نمی شناخت، اما پس از باز کردن نامه متوجه می شود که آن را «کویینی هنسی» فرستاده است. کویینی همکار هارولد در کارخانه آبجوسازی بوده است. هنسی این نامه را برای خداحافظی نوشته است، چراکه او به بیماری سرطان مبتلاست. هارولد پاسخ نامه را می نویسد، اما برخلاف تصورش وقتی برای پست کردن نامه به بیرون می رود، سفرش به سفری معنوی و پرماجرا تبدیل می شود… .