دختری ساده که برای گذراندن زندگی کار می کند، با مرد ثروتمندی به نام «ماکسیم» که به تازگی همسر خویش را از دست داده، آشنا شده و خیلی سریع با وی ازدواج کرده و برای زندگی به ملک بزرگ او وارد می شود. قوانین خاص رایج میان اشراف برای دختر ناآشنا است و همیشه حس می کند که در رقابت با ربه کا همسر مرحوم ماکسیم بازنده خواهد بود. تا اینکه شبی گزارشی مبنی بر یافته شدن جسد «ربه کا» در اعماق دریا از سوی پلیس ارائه شده و همه را شگفت زده می کند. تنها همان موقع است که ماکسیم لب به اعتراف گشوده و همه ماجرا را برای همسرش حکایت می کند و او در می یابد که مرد زندگی اش چه قدر به خاطر رفتارهای منافی عفت ربه کا در فشار بوده تا جایی که وی را از پا در آورده و جسدش را همراه قایق تفریحی به اعماق آب ها فرستاده، و سپس جسد زن ناشناس را در پزشکی قانونی به عنوان وی شناسایی کرده است. دادگاهی تشکیل می شود و زن مطمئن است که همسرش را برای همیشه از دست داده، اما ناگهان چیزی مثل معجزه اتفاق می افتد و پزشکی شهادت می دهد که «ربه کا» پیش از مرگ، از طریق او در جریان بیماری سرطان خویش قرار گرفته است. دادگاه رأی به انتحار می دهد و ماکسیم و همسرش نجات می یابند.