30,000 تومان
غروب یکی از روزهای تابستان لاک پشت با عجله در شهر می رفت و همسایه هایش می خواستند بدانند او به کجا می رود؛ اما لاک پشت وقت نداشت جواب دهد. فقط می گفت که می خواهد یک چیز قرمز قرمز قرمز ببیند. همسایه هایش یعنی راکون، خرگوش، بز، روباه، آتش نشان ها و سگ ملوان که کنجکاو شده بودند، همگی به دنبال لاک پشت به راه افتادند و سرانجام به بالای تپه رسیدند. لاک پشت با عجله می رفت که غروب آفتاب را ببیند. این کتاب مصور برای گروه سنی «ب» به نگارش در آمده است.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789643627621 |
---|---|
تعداد صفحه | 40 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | ترجمه |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.