آشتی و آش تی

360,000 تومان

شیرشاه به سرزمین خود نگاهی انداخت و غمگین شد. مدت ها بود باران نیامده بود، زمین سخت و خشک شده بود، هیچ چیز سبز نمی شد و چیزی برای خوردن باقی نمانده بود. در این میان در سرزمین همسایه، غذا فراوان بود. شیرشاه، تصمیم گرفت به همراه وزیر جوانش به سرزمین همسایه برود تا از آن ها غذا برای مردمش تهیه کند، اما وقتی آن ها به شهر همسایه رسیدند توسط نیروهای آن شهر دستگیر و به میدان شهر برده شدند و… .

در انبار موجود نمی باشد

SKU 9786004366205 دسته بندی

توضیحات تکمیلی

شابک

9786004366205

تعداد صفحه

36

نویسنده

,

ناشر

سال چاپ

نوع جلد

قطع

نوع کتاب

ترجمه

فیلتر براساس دسته بندی
فیلتر براساس دسته بندی
فیلتر براساس قیمت
فیلتر براساس قیمت - slider
تومان0تومان20000000
فیلتر بر اساس ناشر1
فیلتر بر اساس ناشر1
بیشتر