11,000 تومان
من و مادر باهم قهر بودیم. اما من چندبار مادر را دیدم که یواشکی از دور مرا بوسید و لبخند زد. من هم خودم چندبار یواشکی این کار را کردم. صبح وقتی مادر داشت آینۀ روی تاقچه را تمیز می کرد، من کنار دیوار روبه روی آینه ایستاده بودم. عکس من و مادر توی آینه افتاده بود. مادر باز یواشکی مرا بوسید. من هم این کار را کردم. یک دفعه مادر با صدای بلند خندید و گفت: «ای شیطان! حالا دزدکی مامانت را می بوسی و می خندی؟!» من هم با عجله گفتم: «ای مامان خوب! تو هم حالا یواشکی بچه ات را می بوسی؟» مادر مرا در آغوش گرفت و با خوشحالی خندیدیم، صبح امروز برای من، مادر و آینه، صبح پر از خنده ای بود. این داستاک با عنوان «آینه خوشحال» به همراه پنج داستانک دیگر تحت این عناوین در مجموعۀ حاضر به چاپ رسیده است: گنجشک داور؛ مادربزرگ؛ شادی مادر؛ قورباغه کوچولو؛ و مهربان.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789645362186 |
---|---|
تعداد صفحه | 12 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | تالیف |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.