13,000 تومان
در زمستانی سرد و سخت، پدر اسماعیل به بیماری سختی دچار و حالش هر روز نسبت به روز پیش بدتر می شود. اما به علت بسته بودن راه ها، امکان انتقال وی به شهر به منظور معاینة پزشک امکانپذیر نمی شود. بنابراین اسماعیل، همراه با دوستش «برجعلی» راهی شهر می شوند، با این هدف که با پزشک معالج پدر ملاقات کرده و با شرح احوال وی برایش دارو بگیرند. آنها به سختی خود را به شهر رسانده و پس از تهیة دارو، تصمیم به بازگشت می گیرند. جاده ها پوشیده از برف هستند و حرکت ماشین به سختی صورت می گیرد و سرانجام پس از این که اتومبیل در برف فرو می رود، بچه ها تصمیم می گیرند در تاریکی شب، پای پیاده، به راه خویش ادامه دهند. آنها احساس می کنند راه را گم کرده اند و درست در همین هنگام مورد حملة یک گله گرگ قرار می گیرند. اسماعیل و برجعلی برای نجات جان خویش، لباس هایشان را از تن درآورده و به وسیله آن آتشی روشن می کنند. با این وجود گرگ ها آن دو را محاصره کرده و قصد حمله دارند. اما ناگهان مردان روستا، که روشنایی آتش را از دور دیده اند، از راه رسیده و گرگ ها را می رانند. صبح فردا اسماعیل از این که پدر را رو به بهبود می بیند شاد و راضی می گردد.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789645062635 |
---|---|
تعداد صفحه | 32 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | تالیف |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.