کمتر از یک سده است که ما در کشورمان دانشگاه مدرن تأسیس کرده ایم، بی آنکه از همان آغاز، یا در ادامه، توجهی به روح دانشگاه و فلسفه دانشگاه کرده باشیم. ایده های فلیفی درباره ماهیت و رسالت دانشگاه، روح دانشگاه به شمار می آید و مبادی عزیمت، مسیر اصلی و غایت فرجامین آن را تعیین می کنند. کتاب حاضر نشان می دهد که دست کم برای دویست سال است که فیلسوفان بزرگ مغرب زمین از کانت به بعد، مفصلا به بحث و نظریه پردازی درباره هویت فلسفی دانشگاه اقدام کرده اند.