30,000 تومان
او به این نکته واقف بود که آدم ها نباید در اتاق هایشان آینه آویزان کنند. در آن بعد از ظهر تابستانی او در اتاق تنها بود، نمی توانست به آیینه ی قدی اتاق نگاه نکند. از درون آینه می توانست انتهای باغ را ببیند؛ می توانست ایزابلاتیسون ـ صاحب خانه ـ را ببیند که در لباس تابستانی نازک خویش با سبدی در دست در باغ می گردد و گل می چیند. ایزابلا پیردختر و ثروتمند بود و این خانه و تمام وسایل عجیب و غریب درون آن را طی سالیان خریده بود. اگر او شهامت داشت و کشوهای ایزابلا را باز می کرد. می توانست ردپای پریشانی ها، قرارهای ملاقات و نامه های عاشقانه را در آن بیابد. ولی با این وجود، تمام وعده ها به جایی نرسیده بود و او هرگز ازدواج نکرده بود. ناگهان تصویر ایزابلا تغییر کرد؛ برای لحظه ای ناآشنا و نامعقول انباشته از واقعیت و مفهومی نو بود؛ ایزابلا بود. آن چنان آرام آمد که تصویر درونی آینه تکان نخورد. او آن جا ایستاده بود. پیر و خمیده، پرچین و چروک، با بینی کشیده و گردن چروکیده. ایزابلا آن جا بود. آدم ها نباید در اتاق هایشان آیینه بیاویزند. مجموعه ی حاضر از تعدادی داستان کوتاه تشکیل شده که “بانو در آینه: یک تصویر” یکی از آن هاست. از دیگر داستان ها می توان لکه ی روی دیوار؛ رمان نانوشته؛ خانه ی اشباح؛ آبی و سبز؛ مهمانی آشکار؛ و ارثیه را نام برد.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789643513955 |
---|---|
تعداد صفحه | 252 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | ترجمه |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.