299,000 تومان
این کتاب رمانی فارسی، نوشته «آناهیتا چشمه علایی» است. در بخشی از این رمان می خوانید: «هر بار که نفسم از ترس بند آمد و از شدت غم مثل ابر بهار گریستم یا از شدت خشم مثل مار به خود پیچیدم، یکی از موهای سیاهم رنگ باخت و نقره ای شد. این یکی مال اولین مرگی است که شاهد آن بودم؛ مرگ دخترکی ده ساله که سرتاپا سوخته و غرق در عفونت بود. من در آن شب، شش بار او را احیا کردم. پرستاران التماس می کردند که دست از سر دختر بردارم و بگذارم در آغوش مرگ آرام بگیرد، ولی من مثل دیوانه ها باز هم قلب او را ماساژ می دادم. دست هایم را روی قفسه سینه اش گذاشته بودم و می گفتم:«یک، دو، سه، حالا! و محکم فشار می دادم. این یکی مال آن سربازی است که دوستش برای شوخی با کلاشینکف به کشاله رانش شلیک کرده بود. جراحی او هفت ساعت طول کشید. وقتی قلب سرباز از تپش ایستاد، سرتاپای من خونی بود؛ حتی کف دمپایی ها با خون چسبناک شده بود. همانجا جلوی همه کارکنان به دیوار تکیه دادم. سُرخوردم. روی زمین نشستم و های های گریه کردم…».
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9786222201012 |
---|---|
تعداد صفحه | 224 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | تالیف |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.