7,000 تومان
خانواده ی بوت به همراه دو فرزندشان ـ پوپی و سم ـ در مزرعه ی درخت سیب زندگی می کنند و آقای “تد” در کارهای مزرعه به آن ها کمک می کند. روزی تد مشغول کار با تراکتور بود و پشت آن را پر از علف خشک کرده بود تا برای گوسفندها ببرد. پوپی و سم در انبار مشغول بازی بودند که صدای عجیبی به گوششان رسید. آن ها به طرف بالای تپه دویدند. تراکتور خیلی سریع در سرازیری تپه پایین می رفت و تد فریاد می زد: “نمی توانم بایستم. تراکتور ترمز نمی گیرد”. قسمت پشت تراکتور جدا شد و کنار پرچین واژگون شد. سرانجام تراکتور نیز با صدای ترسناکی در گودال آب افتاد. تد که کاملا خیس شده بود، در این فکر بود که چطور تراکتور را از داخل آب بیرون بیاورد که ناگهان فکری به ذهنش رسید.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789645361349 |
---|---|
تعداد صفحه | 16 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | ترجمه |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.