80,000 تومان
شیخ چشمان خود را بست. همه چیز به رنگ دیگری شد. آخرین صدایی که شنید، صدای اذانی بود که از گلدسته های مسجد می آمد. به آرامی چشم گشود. فاطمه و یاران خود را دید. در آخرین دم شنید که میرداماد می گفت: خورشید، عاقبت در ایران ماند. کتاب حاضر روایتی داستانی از زندگی شیخ بهایی است که با کودکی شیخ در مکتب خانه آغاز می شود و با غروب زندگی وی به سرانجام می رسد. نویسنده ضمن استفاده از منابع و مستندات محکم تاریخی، از خیال و داستان پردازی خویش در نگارش بهره برده است.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789642788620 |
---|---|
تعداد صفحه | 576 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | تالیف |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.