رمان حاضر داستان دو زن در دو سوی دنیا است که یک کودک سرگذشت آن ها را به هم پیوند می زند. در یکی از شب های فصل باران های موسمی هندوستان و در دهکده ای دور افتاده، «کاویتا» در فرهنگی که خواهان فرزند پسر است، دختری به دنیا می آورد و تنها راه او برای نجات نوزادش، گذشتن از اوست. در این داستان علاوه بر کاوش احساسات مادرانه، شکست ها، هویت و فرهنگ، جزئیات کاملی از زندگی طبقات اجتماعی در هند به تصویر کشیده شده است.