کتاب حاضر، دربردارندة داستانی انگلیسی ـ قرن 20م، با موضوع اجتماعی است. «سلیمان» پسر کنجکاو و نه ساله ای است که در «طرابلس» به همراه مادر و پدر تاجرش زندگی می کند. مردم شهر او، همچنین پدر و مادر، بر اثر مخالفت با افراط و تفریط کمیتة انقلابی لیبی، گاهی دچار دردسر می شوند. تمامی واقعه از سلیمان مخفی نگه داشته شده و سلیمان در این میان دلخوش به عشقی است که از رفتارهای مادر، در او جوانه می زند. سلیمان، توسط مادر، علی رغم مخالفت های پدر، به قاهره فرستاده می شود و قاضی «یاسین» سرپرستی وی را بر عهده می گیرد. مسافرت او پانزده سال طول می کشد. وقتی به 24 سالگی می رسد، بر اثر محدودیت برای رفتن به کشورش، مادر تقریباً جوانش به دیدار وی آمده و او را از عشق سرشار خود کامیاب می کند. پیام داستان این است که عشق به رغم خیانت، اندوه، بی اعتمادی، خشم، ترور سیاسی و همچنان عشق می ماند و در حقیقت این عشق والدین و فرزند، میان تبعید و وطن، به مرور زمان پیوند می زند.