«دل مردگی»، آخرین بخش از سه گانه «راه های آزادی»، اثر «ژان پل سارتر» است. سارتر در این رمان خط داستانی قهرمانانش در دو اثر پیشین با عنوان های «سن عقل» و «تعلیق» را ادامه می دهد و با پرداختن به وقایعی که منجر به سقوط فرانسه در سال 1940 شد از دلهره کسانی سخن می گوید که بی اعتنایی شان به آغاز جنگ جای خود را به احساس مسئولیت، شرافت و مقاومت در برابر اشغالگری نازی ها و همبستگی با مظلومان داده است. در قسمتی از این رمان می خوانید: «هشت پا؟ او چاقویش را برداشت و چشم ها را باز کرد، خواب دیده بود. نه. هشت پا آنجا بود و با بادکش هایش او را می مکید: گرما. عرق می ریخت، حدود ساعت یک خوابیده بود. گرما ساعت دو بیدارش کرده بود، خودش را درون آب سرد انداخته و…».