600,000 تومان
نزدیک غروب، کامیون روی پلی بزرگ ایستاد. ارتفاع پل خیلی زیاد بود. کف رودخانه را نیزار انبوهی پوشانده بود و آبی کف آلود داخل نظام ها در جریان بود. روی پل مقابل ما ماشین جیپی ایستاده و سرهنگی به صندلی آن تکیه داده بود. راننده پیاده شد و حدود 10 دقیقه با سرهنگ صحبت کرد. لحظات به سختی می گذشت. یقین کردیم می خواهند ما را توی رودخانه بیندازند. کامیون زخمی ها، ایستادن روی پل مرتفع، نزدیک شدن به شب و تاریکی هوا، همه این موارد ذهن ما را مشغول کرده بود. هر چه می گذشت، بیشتر یقین می کردیم. چون همه چیز برنامه ریزی شده به نظر می رسید. صحبت آن ها که تمام شد، ماشین جیپ حرکت کرد و کامیون هم به راه افتاد. آنجا بود که فهمیدیم قصد کشتن ما را ندارند.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9786000348472 |
---|---|
تعداد صفحه | 288 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | گردآوری |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.