20,000 تومان
در دومین کتاب از مجموعه((روزی بود و روزی نبود)) چهارده قصه کهن برای نوجوانان بازآفرینی شده که عبارت اند از :((پنیری که آب شد))، ((کیسه گم شده))، ((پهلوانی که ترسید((!، ((عطار و امانت))، ((آدمی که غذای ماهی شد))، ((کودک باهوش))، ((کوهی که تکان نخورد))، ((کبکها چه گفتند؟))، ((سگ و شیر و مار))، ((میمونها و کلاه))، ((پسری که نمی گفت الف))، ((راسو و مار))، ((آخرین پند پدر)) و ((دزد و آرزو)) .آخرین قصه، حکایت مرد جوانی است که آرزو دارد دزد شود .دوستانش نشانی پیرمردی را به او می دهند که روزی دزد قابلی بوده و اینک گوشه نشین شده است .او به سراغ پیرمرد می رود .پیر عاقل غذایی می آورد و از مرد جوان می خواهد با دست چپ غذا بخورد .اما جوان اظهار ناتوانی می کند .پیرمرد می گوید اگر می خواهی دزد شوی این اولین قدم است چون دست راست دزد را قطع می کنند و تو پس از آن باید بتوانی با دست دیگرت غذا بخوری تا از گرسنگی نمیری .
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9786001037405 |
---|---|
تعداد صفحه | 72 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | تالیف |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.