18,000 تومان
«خیرمحمد» همراه خانواده اش در روستایی واقع در کهنوج زندگی می کرد. آنها با تعدادی گوسفند امورات خود را می گذراند. «یارمحمد» و «امان داد» پسرهای او، گله را هر روز برای چریدن به چراگاهی، که سیاه چمن نامیده می شد، می بردند. یک روز «میرداد»، پسر خان روستا، به آنها گفت که دیگر گله را به سیاه چمن نبرند تا گوسفندهای آنها آنجا بچرند، چرا که با خشکسالی آن سال همه جا بیابانی شده بود و علفی برای گوسفندان خان نمانده بود. خیرمحمد و پسرانش از خان تقاضا کردند که گله را به سیاه چمن ببرند اما او موافقت نکرد. با آمدن گوسفندهای زیاد خان به آنجا، چمن ها و سبزه ها زیر پای گوسفندان خشک و زرد شد. یارمحمد، به علت کتکی که میرداد به برادر کوچکش زده بود تا او دیگر گله را به سیاه چمن نبرد، از او کینه به دل می گیرد و در فرصتی مناسب او را زخمی می کند. خان نیز به همراه افرادش به سراغ او می آیند. یارمحمد فرار می کند، اما خان پدر و پسر عموی وی را می کشد. یارمحمد و دوستش «قادر» در روزهایی که کشور حال و هوایی انقلابی داشت، برای شکایت از خان ظالم روستای خود به کهنوج می روند و اتفاقات زیادی برایشان رخ می دهد.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789645064172 |
---|---|
تعداد صفحه | 140 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | تالیف |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.