نويسنده در اين کتاب تصورات ما را درباره واژه‌هايي مثل تعلق، وابستگي و يا تنهايي به چالش مي‌کشد و واکاوي مي‌کند. وي با زباني ساده در هفت فصل تجربه و نظرياتش را درباره دستيابي به خوداتکايي و دريافت مفهوم واقعي وابستگي بيان مي‌کند. در بخش‌هايي از اين کتاب مي‌خوانيد: «آنچه به عنوان رابطه‌اي دوستانه شروع شده بود به داستاني رمانتيک و بزرگ و بعدها به عاشقانه‌اي کامل تبديل شد. هرگز قدرت ديده شدن را ناديده نگيريد. مبارزه با خودتان وقتي کسي واقعاً شما را مي‌بيند و دوستتان دارد خسته‌کننده و بي‌فايده است…».