شهید حسین انصاری: به روایت سادات مقدسی حسینی همسر شهید

75,000 تومان

نگاهش که به پرچم سرخ روی گنبد افتاد، دلش زیر و رو شد. صدای محسن دوباره در گوشش پیچید: خانم اینشااله راه کربلا باز می شه می برمت شاه عبدالعظیم! از روز اول گفته بود که حسرت کربلا به دل دارد. محسن تمام خواسته هایش را در زندگی جز همین یکی برآورده کرده بود. هر بار که حرف از زیارت می شد، می خندید و به شوخی قول زیارت حرم حضرت عبدالعظیم را می داد. آن روزها منظورش را نمی فهمید. به خودش وعده داده بود جنگ که تمام شود، با هم زیارت کربلا می روند. در این چهار سال و نیم، خیلی جاها رفتند و آمدند. فقط زیارت امام حسین مانده بود. حالا آمده زیارت. چقدر جای محسن کنارش خالی است. جایش خالی است تا دستش را بگیرد و در گوشه ای از صحن سیدالشهدا، با هم زیارت نامه بخوانند.

در انبار موجود نمی باشد

SKU 9786003301139 دسته بندی

توضیحات تکمیلی

شابک

9786003301139

تعداد صفحه

112

نویسنده

ناشر

سال چاپ

نوع جلد

قطع

نوع کتاب

تالیف

فیلتر براساس دسته بندی
فیلتر براساس دسته بندی
فیلتر براساس قیمت
فیلتر براساس قیمت - slider
تومان0تومان20000000
فیلتر بر اساس ناشر1
فیلتر بر اساس ناشر1
بیشتر