در جلد ششم «مدرسه جاسوسی»، «بن ریپلی» 13 ساله که در جلدهای قبلی چندبار در تله ی «اسپایدر» افتاده و می داند نباید به هر چیزی اعتماد کند، وقتی «موری هیل» با پیشنهاد لو دادن رئیس های اسپایدر مُهر سکوتش را می شکند، بن می فهمد که یک خبرهایی در راه است. ولی خب، این تردید جلوی مأموریتش را نمی گیرد. حالا مأموریتش چیست؟ اینکه فقط با «اریکا» دنبال موری به مکانی نامعلوم برود و سران اسپایدر را شناسایی کند. بعد باید با «سیا» تماس بگیرد تا کار را تمام کند. اما همان طور که بن فکرش را می کرد، هیچ چیز طبق نقشه پیش نمی رود و مأموریتی که آسان به نظر می رسید، به یک مأموریت مرگ بار تبدیل می شود. حالا بن و اریکا مجبورند با مأمورهای خودسر، قاتل های آموزش دیده و حتی تمساح های گرسنه بجنگند و سعی کنند این بار هم از نقشه های اسپایدر سر در بیاورند… .