500,000 تومان
صدای خشم آگین پیرمرد را پشت سرش می شنید که تهدید می کرد و می گفت: اگر او را بگیرد خواهد کشتش. برگشت. بت ها سایه نداشتند. رمقی برایش باقی نمانده بود. دور خانه چهارگوش چرخید. ولی دری ندید. به پرده چنگ زد و کمک خواست. پرده را کشید و نالید؛ اما دری نبود که باز شود و کسی نبود نجات اش دهد. ناامید که شد، برگشت. به طرف پیرمردی رفت که دعثر از حرف هایش دلخور شده بود. خودش را روی پاهای او انداخت و ساق پاهای او را چسبید و نالید: کمکم کنید… مرا نجات دهید پدر!
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789645312006 |
---|---|
تعداد صفحه | 272 |
نویسنده | |
ناشر | دفتر نشر معارف (وابسته به نهاد نمایندگی مقام رهبری در دانشگاه) |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | گردآوری |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.