کتاب مصور حاضر برگرفته از قصه های امام عسکری (ع) برای گروه سنی «ب» است. در بخشی از این داستان کوتاه می خوانیم: روزی سربازی سر کوچه ایستاده بود. سرباز دیگری کنار در بود. فرمانده کمی دورتر سوار اسب بود و مراقب همه جا بود. همه می خواستند بدانند که جانشین امام چه کسی است. این دستور خلیفه بود. یعقوب قصه ما سبدش را برداشت و به سوی در رفت. خیلی وقت بود کنج دیوار نشسته بود تا فرمانده برود. خیلی نگران حال امام بود. از وقتی امام بیمار شده بودند رفت وآمد سربازها بیشتر شده بود. به هر بهانه ای می آمدند و نمی گذاشتند کسی به خانه امام برود. به خصوص این روزها که بیماری امام شدت یافته بود. یعقوب خیلی نگران بود. اگر امام از دنیا می رفتند آن ها باید چه می کردند؟ امام هنوز جانشین خودشان را تعیین نکرده بودند. نگارنده در این داستان فضایل اخلاقی، اجتماعی، فرهنگی و نقش سیاسی امام عسکری (ع) را به زبان ساده برای کودکان تنظیم کرده است.