200,000 تومان
دوم شهریور 99، در آستانه چهلمین سالگرد ازدواج با همسرم، شهید امینی، در حالت خواب، داخل گوشم صدای زنگ تلفن پیچید. همسرم حسین بود. از خوشحالی اشکم سرازیر شد. گفتم چه عجب یادی از ما کردی؟ سال هایی که کنار هم زندگی می کردیم در خلوت خودمان، حسین را بالامی صدا می زدم. او هم به من خانمی می گفت. گفت: گریه نکن. بگو ببینم چه خبر؟ بعد، طبق معمول پرسید: کی هست کی نیست؟ گفتم: خودم هستم. تنهام. بچه ها که رفتند. گفت: حالا چرا تنها نشستی؟ پاشو بیا پیشم. گفتم: راست میگی بالامی؟ جدی می گی؟ از خوشحالی دست و پایم را گم کردم و گفتم: باشه، باشه، در و پنجره ها را ببندم راه بیفتم.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9786222850555 |
---|---|
تعداد صفحه | 96 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | تالیف |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.