8,000 تومان
حضرت موسی (ع) که در قصر زندگی می کرد، خوشحال نبود. او آن قدر از دیدن زورگویی های فرعون غمگین بود که سرانجام از قصر خارج شد و به شهر مدین رفت. در آن شهر مردم دور چاه جمع شده بودند و به گوسفندان شان آب می دادند. در آن هنگام دو دختر را دید که به دنبال گوسفندان شان می دویدند تا آنها را دور هم جمع کنند. حضرت موسی (ع) به آنها کمک کرد تا گوسفندانشان را آب بدهند. پدر دخترها حضرت شعیب بود و از حضرت موسی (ع) دعوت کرد به خانة آنها برود. موسی (ع) ماجرای زندگی اش را برایش تعریف کرد. حضرت شعیب گفت: «تو خوب و باایمانی، دوست دارم یکی از دخترانم همسرت شود». شعیب دست او را در دست یکی از دخترانش گذاشت و آنها را به عقد هم درآورد. کتاب حاضر از مجموعة قصه های پیامبران است که برای گروه سنی «ب» و «ج» تهیه و تدوین شده است.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789643696795 |
---|---|
تعداد صفحه | 16 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | بازنویسی |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.