اهالی شهر اسباب بازی ها همه نادی را دوست داشتند. روزی او به پیشنهاد بهترین دوستش آقای «گوش گنده» سوار ماشین قرمز و زرد رنگش شدند و به سوی ساحل دریا حرکت کردند. هنگامی که نادی آواز می خواند، ماشین هیجان زده می شد و دوچرخة آقای گوش گنده را از عقب ماشین به پایین می انداخت. سرانجام بعد از پیمودن مسیری طولانی به ساحل رسیدند. آن جا دوستان تازه ای پیدا کردند و روز خوبی را گذراندند؛ اما زمانی که به قایق سواری رفته بودند ناگهان موجی قایق آنها را وارونه کرد. چیزی نمانده بود که نادی و دوستانش غرق شوند که ماشین نادی به کمک آنها شتافت و با شجاعت همه را نجات داد. این کتاب مصور برای گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.