«دومینیک» در نخستین سال های دشوار اقامت در پاریس، هر بار درخصوص ازدواج با مرد ایده آلش دچار دودلی می شود در نهایت به خودش تلقین می کند که باید از موفقیت شغلی اش خشنود باشد، ولی نمی داند که این موفقیت را تنها مدیون وجود همان مرد است. راه اندازی یک شرکت در پاریس کار بزرگی بوده است که دومینیک و نامزدش آن را انجام داده اند، اما در این میان آن مرد دروغی را به دومینیک گفته است که او را مجرم جلوه می دهد و… .