10,000 تومان
کلاغی یک جوجة زیبا و کنجکاو به نام «لیلی» داشت. لانة آنها بالای درخت چناری بود که مقابلش مرد پیری مغازه تلویزیون سازی داشت. دوتا از تلویزیون های پیرمرد همیشه رو به بیرون روشن بود. کلاغ و جوجه اش هرشب به تلویزیون نگاه می کردند و خوابشان می برد. لیلی که تا آن زمان فرق هواپیما و لک لک را تشخیص نمی داد، با نگاه کردن به فیلم های جنگی دنیایش عوض شد و کم کم خیالات رفتن به جنوب در او به وجود آمد. حرف های مادر در او اثر نکرد و حتی لیلی مادر را نیز در خواب هایش به جنوب، منطقة جنگی و سنگری برد که سربازی کم سن و سال، که لیلی اسم آن را مجنون گذاشته بود در آنجا حضور داشت. کلاغ به همراه جوجه اش لیلی در اثر برخوردهایی، با وقایع جنگ و اثرات آن آشنا شد.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789643005276 |
---|---|
تعداد صفحه | 64 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | تالیف |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.