دومین شماره از این مجموعه، دربرگیرنده ی مسائلی است فلسفی که به همراه ذکر داستان واره ها، گفت و گوها، استدلال ها و فرضیاتی چند درباره ی حقیقت، خوبی و بدی به چاپ رسیده است. بر این اساس، نویسنده در فصل نخست، در پاسخ به این پرسش که حقیقت چیست؟، داستان غار افلاطون را بازگو کرده است. افلاطون در این داستان معتقد است که ما زندانیان درون غار هستیم و چیزهایی که در اطراف خود می بینیم، در حقیقت مانند سایه های روی دیوار غار هستند. ما هم درست مانند همان زندانی ها با سایه هایی فریب خورده ایم. سایه ها در ذهن ما به واقعیت تبدیل شده اند و تصور می کنیم آن چه می بینیم جهان واقعی است. اما جهان واقعی قابل مشاهده نیست. در فصل دوم، این سئوال مطرح می شود که “آیا از یک رودخانه می توان دوبار گذشت؟” در این فصل گفت و گوی دو دوست با نام های “عاطفه” و “کردل” درباره ی این سوال بازگو می شود. فصل پایانی کتاب نیز به پاسخ به این پرسش اختصاص یافته که خوب و بد از کجا سرچشمه می گیرد؟ در ادامه نیز بریخ اصطلاحات فلسفی، شرح داده می شود.