در این کتاب، زنی از اهالی خرمشهر، خاطرات خود را از دوران دفاع مقدس باز می گوید .وی که در زمان هجوم ارتش بعثی به خاک ایران، تنها هفده سال داشته، نخست به اختصار به دوران کودکی، تحصیل، و دوره نوجوانی خود اشاره می کند ;اما بخش عمده کتاب به هجوم بعثی ها و اشغال خرمشهر، همچنین آوارگی مرزنشینان اختصاص می یابد .فعالیت در جهاد سازندگی، گذراندن دوره های مختلف آموزشی، و فعالیت در بیمارستان خرمشهر از دیگر مطالبی است که در خاطرات از آن سخن می رود .