«جان» دارای تحصیلات پیشرفته در بازاریابی از دانشگاهی درجه یک است. چند سال مدیری مطرح در دنیای تبلیغات بوده است. او روزی دچار کسالت و روزمرگی شده و در برهوتی رانندگی می کند، و به «کافه چرا» می رسد. کافه ای پرت در جایی ساکت و بدور از شهر. در آن کافه منویی به او می دهند که چند سوال «چرا اینجایی؟، آیا ازمرگ می ترسی؟، آیا از زندگی خود خرسندی؟» و… پشت آن درج شده بود. به زودی جان با «مایک»، «کی سی» و «آنا» آشنا می شود و در حین گفت وگو، آنها دربارة سوالات منو به مسائل عمیق و حیاتی می رسند و دورة جدیدی از زندگی او آغاز می شود و به مرور زمان شاهد دگرگونی هایی در شیوة زندگی خود شده و با به کارگیری ترکیبی از روش های کی سی و آنا و مایک به ایجاد موقعیت های جدید نائل می شود. آشنایی با کی سی و آنا و مایک دیدگاه های جدیدی از زندگی و چرایی ادامة زندگی در پیش روی او می گستراند.