120,000 تومان
کتاب حاضر، داستانی است که در یک بعدازظهر ماه جولای، ماه گرمای شدید، با آسمان بی باران و بادهای سوزان و پر گردوغبار شروع می شود. در حاشیه تقاطع «فورت اسکات» و جاده های منتهی به «نوادا» و بزرگراه پنجاه وچهار، که جاده اصلی «پیتسبرگ» به «کانزاس سیتی» است، پمپ بنزینی با یک سالن غذاخوری قرار دارد؛ بنای چوبی زهوار دررفته ای با یک پمپ بنزین، که توسط بیوه زنی سالمند و دختر چاق موطلایی اش اداره می شود. در داستان می خوانیم: «ماما «گریسون» زنی بود تنومند، با هیکلی بی اندازه چاق و گوشت آلود. گوشت صورتش مثل دو کیسه شل از دو گونه اش آویزان بود. موهای چین دارش به رنگ مشکی تند نامطبوعی رنگ شده بود. چشمان ریز براق اش مثل شیشه سرد و بی حالت بود. یک پیراهن کثیف توری به رنگ کرم پوشیده بود. بازوهای عظیم اش با آن رگ های خونی برجسته رگه رگه. لابلای شبکه توری پیراهن اش، مانند خمیری که از صافی رد شده باشد، بیرون زده بودند. از نظر جسمانی به اندازه یک مرد قوی بود. پیرزن زشت و ترسناکی بود و همه افراد دار و دسته اش ازجمله اسلیم، به شدت از او می ترسیدند».
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9786007061176 |
---|---|
تعداد صفحه | 312 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | ترجمه |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.