8,000 تومان
زمانی که “ارسطو” گربه ی کوچک سفید به دنیا آمد مادرش به او نگفت گربه ها نه تا جان دارند تا او دست به کارهای خطرناک نزند. روزی جادوگر مهربانی به نام “بلادونا” تصمیم گرفت از ارسطو نگهداری کند. گربه ی جوان که محیط زندگی جدید برایش شگفتی های بسیار به ارمغان آورده بود، هرچند روز، یک حادثه می آفرید و در پی آن یکی از جان هایش را از دست می داد. یک روز تنگ بزرگ شیر را روی خود برگرداند، یک روز از شاخه ی درخت آویزان شد و به سختی زمین خورد، یک بار داخل نهر پرت شد، روی ریل قطار بازی کرد و نزدیک بود زیر قطار بماند و… به همین ترتیب ارسطو یکی پس از دیگری هشت جان خود را از دست داد. بلادونا پس از آخرین اتفاق به او گفت: “ارسطو! این بار دیگر جدی می گویم. از نه جانی که داشتی، هشت تای آن ها را از دست دادی. تو با این جان نهم باید حالا حالاها زندگی کنی. ولی یک چیزی هم بگویم، تعجب نمی کنم اگر این یکی را سالیان سال داشته باشی”. حالا دیگر ارسطو نه تنها گربه ای بالغ، بلکه یک گربه ی جادوگر خیلی ماهر است و در کارهای بلادونا به او کمک می کند. آن ها شب ها همراه هم روی جاروی دسته بلند بلادونا می نشینند و پرواز می کنند و داروهای معجزه گر را به خانه ی کودکان بیمار می برند و همان طور که آن ها خواب هستند، یک قاشق از دارو را در دهانشان می ریزند.
در انبار موجود نمی باشد
شابک | 9789643494148 |
---|---|
تعداد صفحه | 72 |
نویسنده | |
ناشر | |
سال چاپ | |
نوع جلد | |
قطع | |
نوع کتاب | ترجمه |
کتاب فروشی حکمت با تکیه بر سال ها تجربه و بهره مندی از دانش نیروهای متخصص و کارآزموده و همکاری با اکثر ناشرین و موزعین بر آن است بهترین خدمات را به شما عزیزان فرهیخته ارائه کند.